نوآوری در کسب و کار به سبک نوآوری باز

تولید در فضای سنتی گذشته مبتنی بر عرضه بود و صاحبین بنگاه های تولیدی به شرط تامین به موقع، همواره موفق و بنگاه مورد نظر سودآور بود. اما در عصر حاضر نه تنها تولید بر اساس رقابت است، بلکه حکمران اصلی بازار کالاهای مختلف، تقاضا است. حال باید در کنار تولید رقابتی و همچنین بر اساس تقاضا، گزینه تنوع طلبی بازارها را نیز مد نظر قرار داد. تمامی این عوامل یعنی ایجاد سبد کالایی نوآورانه و عرضه آن در فضای رقابتی. به همین دلیل صاحبان کسب و کارهای مختلف همواره به دنبال جذب کارکنان خلاق و نوآور و همچنین ایجاد انگیزه در آن ها هستند.

نوآوری باز

از طرف دیگر سازمان ها به منظور انجام امور جاری خود ناگزیر به ایجاد فرایندهای سازمانی هستند و بخشی از این فرایندها، سیستم های نظارت بر فعالیت های کارکنان است. درست در اینجاست که سازمان ها در یک بن بست قرار می گیرند. از یک سو تمایل دارند کارکنانی خلاق و نوآور داشته باشند تا بتوانند در کسب و کارشان عرضه اندام کنند و از طرف دیگر فرایندهای سازمانی و حیطه های نظارت، خلاقیت کارکنان را کاهش می دهد. به همین دلیل امروزه سازمان های پیشرو سعی می کنند در کنار ساختارهای فرایند محور خود، واحدهایی مستقل از تشکیلات فرایندی ایجاد کنند تا بر پایه آن ها بتوانند همواره کالا و خدمات نوآورانه ارائه کنند. یکی از واحدهایی که می تواند با سازوکاری متفاوت از سایر فرایندهای جاری در سازمان کار کند و همچنین به ارائه محصولات نوآورانه کمک کند، واحد تحقیق و توسعه یا همان R&D است.

تا اینجای داستان به یک راه حل منطقی برای ارائه محصولات و خدمات نوآورانه دست پیدا شد. اما نقطه عطف این سیر تکاملی در سال 2003 میلادی رقم خورد. در این سال پروفسور هنری چسبرو، استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا، مفهوم نوآوری باز را معرفی کرد. در حقیقت نوآوری باز الگویی بود که توانست مدل های سنتی توسعه محصولات مبتنی بر فرایندهای تحقیق و توسعه را گسترش دهد و بهره وری این واحد را چندین برابر کند تا سازمان ها بتوانند در دنیای متغیر امروزی پاسخگوی نیاز بازارهای تقاضا باشند. در حقیقت نوآوری باز به معنی استفاده از دانش و ایده داخل سازمان به همراه ایده ها و دانش های موجود در بیرون از سازمان به منظور شتاب دادن به فرایند توسعه محصولات و خدمات منطبق با استراتژی های سازمان است. نوآوری باز در تلاش است به سازمان ها کمک کند تا با کمک چشم بیرونی خود ایده ها و پتانسیل های موجود در خارج از خود را شناسایی و از آن ها در راستای فعالیت هایشان استفاده کند.

نوآوری باز

نوآوری باز معتقد است دانشی بسیار گسترده تر از دانش موجود در واحدهای تحقیق و توسعه هر سازمان وجود دارد که ممکن است در یک گروه بسیار کوچک خارج از سازمان فعلی توسعه داده شده باشد و سازمان موفق سازمانی است که بتواند با جذب این پتانسیل ها تمام فرایند توسعه محصول یا بخشی از آن را از طریق این گروه ها کامل کند. گسترش ابزارهایی همچون امکان سنجی، طرح کسب و کار، تحقیق بازار و … همگی به اکوسیستم نوآوری باز کمک می کنند تا سازمان ها بتوانند در ارزیابی پروژه هایی که از طریق نوآوری باز در حال انجام هستند و انطباق آن ها با استراتژی خود موفق عمل کنند.

 

رهبری در مقابل مدیریت

تفاوت های رهبری و مدیریت و اهمیت آن ها

بنیان گذاران علم مدیریت از ابتدای پیدایش این علم توسط آقای تیلور تا دهه نود میلادی، سعی داشتند توانایی برنامه ریزی و کنترل آن را در مدیران ایجاد کنند. این مسئله تا جایی پیشرفت که مدیران آنقدر در برنامه ریزی و کنترل مسائل جاری سازمان عمیق شدند که فراموش کردند رهبری سازمان یکی از حساس ترین کارهای موجود در سازمان است. در حقیقت فرض تمامی آموزه های مدیریتی بر این نکته استوار بود که مدیر می داند سمت و سوی برنامه ها چیست، اما سرعت بالای تغییرات عصر حاضر، اثبات کرد آموزش مدیران به روش های سنتی پاسخ جامعی برای سازمان های پیشرو در عصر فعلی نیست.

رهبری در مقابل مدیریت

مدیر ترجمه شده عبارت انگلیسی Management و رهبری ترجمه شده Leadership است و نکته مهم این است که در سازمان های خود بین این دو مهم تفاوت قائل شویم. برنامه ریزی و کنترل برنامه ها اگر وظیفه یک مدیر به شمار آید، مسئولیت موفقیت تیم و سازمان وظیفه اصلی رهبر است. رهبر در جزئیات برنامه ریزی ها، کنترل و طرح برنامه – بودجه آن ها وارد نمی شود، اما تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا همه بخش های سازمان با انرژی و انگیزه کافی در مسیری منطبق بر استراتژی های صحیح سازمان رو به جلو قدم بردارند. امروزه ثابت شده است که تنها رهبری همدلانه و مبتنی بر اعتماد، سودآورترین راه برای اداره یک سازمان است. ادامه این نوشتار چهار تفاوت اصلی یک مدیر را در برابر یک رهبر معرفی می کند.

ماموریت

علم مدیریت سنتی هر یک از کارمندان را مانند یک بخش از ماشین تولید می داند، یعنی مدیران سنتی کارمندان خود را بر اساس انجام یک وظیفه تکراری استخدام می کنند و فرایندهای تولید کالا و ارائه خدمات خود را به نوعی طراحی می کنند که هر یک از پرسنل قابل جایگزینی باشند. اما در مقابل یک رهبر فعالیت های کاری را به صورت یک ماموریت تعریف می کند و یک تیم این ماموریت را انجام، و برای ماموریت بعدی آماده می شوند. خلاقیت بخشی از اعضای تیمی است که ماموریت را انجام می دهند.

خودآگاهی

سیستم های دستور – کنترل ارتباط میان مدیران و کارمندان را مشخص می کند، اما می توان گفت یک رهبر به اندازه ای به همکاران خود اعتماد دارد که آن ها را آینه خود می داند و همواره به کمک بازخوردهای آن ها سعی در اصلاح شخصیت خود و همچنین فرایندهای کاری سازمان دارد.

اعتماد و ریسک

مدیران سنتی معمولا کمتر دچار ریسک می شوند. چرا که تنها در حیطه هایی وارد فعالیت می شوند که قدرت کافی برای اداره امور را دارند. اما رهبران کسب و کار دائما در فضای ریسک قرار دارند. یک رهبر در موقعیت های مختلف اعتماد می کند و ریسک این اعتماد را می پذیرد. رهبران معتقدند بدون اعتماد و پذیرش ریسک این اعتماد، چیزی کسب نخواهند کرد.

یادگیری مضاعف

رهبران کسب و کار سعی در اعتماد سازی در تیم خود دارند، چرا که به خوبی می دانند اگر اعضای تیم به رهبر خود اعتماد داشته باشند، می توانند خلاق و ایده پرداز باشند و در اینصورت فرایند یادگیری کارکنان از رهبر و رهبر از کارکنان فعال می شود. در حقیقت یک رهبر با ایجاد بستر ایده پردازی و خلاقیت برای تمامی اعضای سازمان به یادگیری خود نیز کمک می کند و در چنین فضایی کارکنان نگرانی بابت اشتراک ایده و دانش خود ندارند.

برون مرز سپاری

برونسپاری یا برون‌مرز سپاری ، کدامیک مزایای بیشتری دارند؟

در گذشته تنها راه گسترش یک مجموعه تولیدی احداث سایت های تولیدی جدید در مجاورت واحدهای قدیمی آن مجموعه بود، اما چند سالی است مدیران واحدهای تولیدی راه حل های بیشتری برای گسترش فعالیت های تولیدی خود دارند. از جمله مهمترین راه حل های پیش روی مدیران برای گسترش سایت های تولیدی، می توان به برونسپاری و برون‌مرز‌سپاری تولید اشاره کرد. این نوشتار در ادامه شما را با هر یک از این راه حل ها، مزایا و معایب آن ها بیشتر آشنا خواهد کرد.

برون مرز سپاری

برونسپاری معادل واژه انگلیسی Outsourcing و برون‌مرز‌سپاری معادل واژه انگلیسی Offshoring است. اگرچه این دو روش در ارائه خدمات نیز به کار می روند، اما این مقاله کاربرد این روش ها را در حوزه فعالیت های تولیدی بررسی خواهد کرد. در برونسپاری، فعالیت های یک واحد تولیدی همراه با عقد قرار داد به یک مجموعه ثالث و در اصطلاح Third party، واگذار می شود. اما در روش برون‌مرز‌سپاری تولید، فعالیت های واحد تولیدی با احداث سایت تولیدی در یک کشور دیگر انجام می گیرد.

هدف اصلی از انتخاب استراتژی برونسپاری استفاده از تجهیزات تولیدی است که مجموعه ثالث در اختیار دارد و احتمالا خرید آن ها نیاز به سرمایه گذاری خارج از توان مالی مجموعه تولیدی دارد، یا دسترسی به تجهیزات تولیدی به دلایلی همچون تحریم غیر ممکن است و یا پروژه مورد نظر واحد تولیدی به صورت مقطعی است و توجیه سرمایه گذاری ندارد. اما هدف نهایی از اتخاذ راهکار برون‌مرز‌سپاری تولید کاهش هزینه های تولید در کشور انتخابی است. برای مثال ممکن است در کشور انتخابی هزینه های کارگری، انرژی یا مالیات های بر درآمد کمتر از کشور مبدا باشد. اما انتخاب هر یک از راه حل ها برابر با در نظر گرفتن ریسک های همراه با آن ها است. برای مثال در برونسپاری، ریسک های همچون اعتماد به مجموعه ثالث، عقد قراردادهای کاری و حقوقی با مجموعه ثالث، عدم وجود هماهنگی و یکپارچگی بین فعالیت های واحد تولیدی و مجموعه ثالث و در نهایت عدم وجود دانش فنی در مجموعه ثالث اشاره کرد. در ارتباط با راهکار برون‌مرز‌سپاری تولید از جمله مهمترین ریسک هایی که واحد های تولیدی با آن سر و کار دارند می توان به مواردی همچون ریسک های ژئوپلتیک، اختلاف های فرهنگی و زبانی، تغییرات ساختار سیاسی کشورها و نبود زیر ساخت های مناسب ارتباطی اشاره نمود.

برون سپاری

در سال های اخیر و با شدت گرفتن موج جهانی شدن صنایع مختلف، فراگیر شدن استفاده از راهکارهای برونسپاری و برون‌مرز‌سپاری تولید نیز افزایش یافته است. همچنین توسعه راهکارها و قرادادهای حقوقی نیز کمک شایانی به افزایش نفوذ این راهکارها در صنایع مختلف کرده است. کشور چین پیشرو در بخش برون‌مرز‌سپاری تولید و همچنین کشور هند پیشرو در بخش برون‌مرز‌سپاری خدمات فناوری اطلاعات است. از طرف دیگر در سال های اخیر نسخه های ترکیبی این راهکارها نیز تمرین شده است. برای مثال امروزه راهکار Offshore outsource در حال شیوع است. در این راهکار به منظور بهره گیری از توان فنی – تولیدی پیمانکاران فعال در سایر کشورها، خدمات و کالاهای مورد درخواست به آن ها واگذار می شود. شاخص اصلی ارزیابی عملکرد هر یک از این راهکارها افزایش بهره وری تولید است.

 

نسل های مختلف انقلاب صنعتی

کارخانه های مختلف به کمک خطوط تولید خود و با تولید کالاهای مختلف، بسیاری از نیازهای جوامع انسانی را برطرف کرده اند. اما با این حال باید گفت یک کارخانه موجودی ثابت و بدون تغییر است و در حقیقت خطوط تولید یک کارخانه به جهت تولید کالای مشخصی تجهیز می شوند و با پایان یافتن چرخه عمر کالای تولیدی، کارخانه ها تعطیل و متروکه می شوند. اما در نقطه مقابل کارخانه، صنعت قرار دارد و صنعت موجودی زنده است و تغییراتی که در چرخه عمر محصول بر اساس تقاضا رخ می دهد را دنبال کرده و در برابر آن ها عکس العمل مناسب و سریع نشان می دهد. در مقاطع زمانی گوناگون صنعت دچار تغییرات بزرگ و دگرگونی های اساسی در بخش های مختلف شده است. محققان و پژوهشگران صنعتی این تغییرات بزرگ را در اصطلاح انقلاب صنعتی می نامند.
انقلاب‌های صنعتی مختلفدر ابتدا در اواسط قرن هجدهم در انگلستان صنعتی شدن کارخانه ها رخ داد و با ابداع ماشین بخار استفاده از نیروی ماشین به جای نیروی انسان استفاده شد. این تغییر انقلاب صنعتی اول نامیده شد و سپس به کشورهای دیگر مانند فرانسه، آلمان و آمریکا نیز سرایت کرد. شروع این انقلاب در حدود سال 1760 میلادی رخ داد و به دنبال آن کشاورزی روستایی و کارگاه های سنتی به جوامع صنعتی تبدیل شدند. در دومین انقلاب، مهمترین تحول استفاده از منابع انرژی مانند برق و نفت به جای ذغال سنگ بود و در ادامه برای تولید انبوه از ایده خط تولید استفاده شد. در واقع دومین انقلاب با تولید فولاد در سال 1860 میلادی شدت گرفت و با کشف نفت در تگزاس آمریکا، مسجد سلیمان ایران و بورنئو هند رفاه بیشتری را برای مردم فراهم آورد. در این مرحله موتورهای درون سوز، خودرو، هواپیما و … اختراع شدند. اما انقلاب سوم صنعتی یا انقلاب دیجیتال بعد از جنگ جهانی دوم و با ابداع ترانزیستور اوج گرفت. انقلاب سوم زمان شروع مشخصی ندارد اما تحولات اساسی در این دوره از سال 1980 میلادی اوج گرفت. مهمترین نشانه های این انقلاب فراگیر شدن استفاده کامپیوتر، اینترنت و اتوماسیون اداری است.
انقلاب صنعتی چهارمدر کنار تمامی تحولات اساسی که در دوره های مختلف انقلاب صنعتی رخ داد، یک واقعیت تلخ وجود دارد و آن کاهش رشد اقتصادی در دنیای امروز است. در حقیقت هر یک از دوره های انقلاب صنعتی سعی کرده اند در راستای بهبود رشد اقتصادی گام بردارند. پس از بحران های سال های 2008 و 2009 میلادی بود که پژوهشگران صنعتی در نقاط مختلف دنیا و به خصوص در آلمان به این نتیجه رسیدند که برای احیای شرایط اقتصادی نیاز به وقوع انقلابی دیگر در صنایع مختلف است. در این دوره و به خصوص از سال 2011 میلادی صنایع پیشرو در کشورهای صنعتی وارد دوره چهارم انقلاب صنعتی شدند. در واقع انقلاب چهارم انقلاب ارتباطات است و شبکه عظیم جهانی شکل گرفته است. مهمترین تحولات این انقلاب از جنس فناوری هستند و نحوه تولید و استفاده از کالاهای مختلف را به کلی دگرگون می کنند. سرعت بالای فراگیر شدن استفاده از فناوری و ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی مردم دو شاخصه اصلی تحولات انقلاب چهارم هستند. در بخش های بعدی این مقاله در ارتباط با جزئیات انقلاب چهارم صنعتی بیشتر صحبت خواهیم کرد.